11 ماهگی
مرد من بزرگ شدی ...... این آخرین ماهگردی بود که برات گرفتم و خوشبختانه با اومدن آقاجون از مکه مواجه شدو کل فامیل برای دیدنش خونه مامانجون جمع شده بودند و منم از فرصت استفاده کردمو آخرین ماه از اولین سال عمرتو کنار اکثر اقوام برگزار کردیم. دلم گرفته .... نمیدونم چرا ؟کاشکی همیشه کوچولو بودی و فقط مال من میبودی ،الان 1 سال از وقتی که تو دلم بودی گذشته اون روزها غصه میخوردم که وقتی به دنیا بیای دیگه مال خود خودم نیستی و الان غصه میخورم که داری بزرگ میشی و کم کم وابستگیهات بهم تموم میشه و من میمونم و یه عالمه خاطره.همه روزهای سخت بزرگ کردنتو دوست داشتم بیخوابیها و بیقراریهات همشون یه خاطره اند برام از یه نوزاد کوچولو ک...
نویسنده :
شبنم
23:30