بلاخره مسلمون شدی آقا کوچولو
پسملم دیشب بعد از ۹ روز بلاخره مسلمون شدی و توی گوشت اذان گفته شد.دایی خداداد زحمت اینکارو کشید و چه حس خوبی بود وقتی توی گوشت اذان و اقامه گفته میشد.توی چشمای منو بابایی اشک جمع شده بود تازه حس میکردیم که مامان بابای واقعی یه آقا کوچولوییم. هرروز که میگذره بیشتر باورت میکنیم.انگار اینها همش یه خوابه.....خانواده شدن پدرومادر شدن و احساس مسولیت کردن به نظرم خیلی دور از ذهن بود.الان که نگات میکنم میبنم ۱۰ روزه که اومدی چیزهایی که به نظرم وحشتناک و غیر قابل تصور بود خداروشکر به خوبی حل شد و میدونم به خاطر دعای آدمهای مهربون اطرافمه خدا کنه بقیه موانع هم به همین خوبی از جلوی پامون برداشته بشه.......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی