بارادباراد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

پسمل قشنگ من و بابایی

روزهای آخر

1391/9/6 17:15
نویسنده : شبنم
123 بازدید
اشتراک گذاری

نینی قشنگم فقط ۳ روز دیگه تا اومدنت مونده و من نگرانم.........میدونم که دلم واسه این روزها خیلی تنگ میشه زوزهایی که فقط مال منی حسی که فقط مال منه روزهای خوب یکی بودن......از ۵ شنبه تو دیگه مال من تنها نیستی .نمیدونم شاید باید خوشحال باشم که داری به دنیا میای اما من میترسم...میترسم از اینکه مامانی خوبی برات نباشم نتونم از پس نگهداریت خوب بربیام هرچند که همه میگن خدا قدرتی به ادم میده که از پس همه مشکلات نگهداری یه موجود بیدفاع که تنها پشت و پناهش بعد از خدا مامانش بر میاد اما نمیدونم که واقعا میتونم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

مامانی از اینکه صاحبخونه خوبی برات نبودم منو ببخش شاید تو دلم خیلی وقتها اذیت شدی یا وقتهایی که من غذای ناجور میخوردم و تو خودتو تو دلم جمع میکردی (میدونم که درد میکشیدی) کلی از دستم عصبانی میشدی...اما تو انقدر آقا بودی که توی این ۹ ماه اصلا اذیتم نکردی حتی یه کوچولو ناراحتم نکردی میدونم که بهترین پسر دنیا خواهی بود.

پسملم دلم واسه سکسکه هات واسه لگد زدنو کش و قوس دادنت تو دلم تنگ میشه.دلم واسه شبهایی که از ترس بیدار میشدم که نکنه بد خوابیده باشم....واسه تک تک لحظه هایی که تو دلمی تنگ میشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)