بارادباراد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

پسمل قشنگ من و بابایی

دومین مریضی...13 ماهگی

قشنگم الان 1 هفته از روزی که دوباره سرما خوردی(دقیقا 14 دی مریض شدی) گذشته کلی گناه داری آخه سرفه های خیلی بدی میکنی 2 روزه هم که آبریزش گرفتی بردیمت پیش دکترت و بهت 2 تا شربت داد و شما هم خیلی متین و آقا دهنتونو باز میکنی تا شربتتو بخوری با اینکه خیلی خوشمزه نیستند اما فکر کنم میدونی برای سلامتیت خوبه واسه همین آقایی میکنی و همشو تا ته میخوری..... به هرحال که این روزها روزهای سختیه برامون امیدوارم زودی خوب بشی.....چون هر یه دونه سرفه تو کلی منو بابایی ناراحت میکنه. راستی دیروز یه مهمونی باحال رفتیم و با اینکه تو حالت خوب نبود و خیلی حس و حال مهمونی نداشتیم کلی بهمون خوش گذشت تو هم که اجتماعیییییییی تا آدمهای جدیدو میبینی بهشون میخندی و ...
30 دی 1392

خلاقیتهای 12 ماهگی

مرد کوچولوی مامان خیلی شیطون شده حالا دیگه چیزی به نام جای صعب العبور براش وجود نداره و برای رفتن به جاهایی که قدش به اونجا نمیرسه از هوشش استفاده میکنه و یه چیزی میذاره زیر پاش تا قدش بلند بشه و بتونه کارشو انجام بده عاشق کشو میز تلویزیونه و اونو میکشه جلو و میشینه توش گاهی هم میره بالاتر و قشنگ میچسبه به شیشه تلویزیون .....الان دیگه میتونه بدون کمک بایسته و سرگرمی شبهای من باباشه یه قلپ شیر میخوره با کمک شکم من یا خیلی هنر به خرج بده زمین بلند میشه چند دقیقه میایسته  نانای میکنه، دست میزنه، بشکن میزنه و میخنده و بعد تلپی میافته زمین و دوباره و دوباره این کارو تکرار میکنه و با هربار ایستادنش ما کلی دست میزنیم و هورا میکشیم یه موقع هایی...
12 دی 1392

کریسمس مبارک

اینم از اولین کریسمس پسملی کنار دوستهای مامان(سال 2014 میلادی)       راستی این صدمین پستیه که تو وبلاگت گذاشتم......... پس به افتخار 3 رقمی شدن پستها و پشتکار مامانی یه کف مرتب...هورااااااااااااااااااااااااااااااااا ...
12 دی 1392

اولین کلمه ها

توی این 9 ماه اصوات زیادی از دهنت خارج شده(اممم یه معنی ممه.بابا و به به هم که ورد زبونته) عشق کوچولوی من اما واقیعشون ،اونایی که میدونی معنیشون چیه و چه کاربردی دارند از 9 ماهگیت شروع شدن و اینا بودند:   الو...........13 شهریور 92(گوشی تلفنو برمیداری و میگی ایو)   مامان........20 شهریور92(دنبالم 4 دست و پا میومدی و میگفتی مامان)چقدر شیرین بود  میدونم که دیگه معنی این کلمه رو میدونی و برای صدا کردن من میگی مامان قربونت برم عسلکم   هفته دوم از اولین ماه 1 سالگی:نی نی (هر موجود کوچولویی میانگین سنی 1 ماه تا 6 سالو میگی نی نی به عروسک و عکس خودت یا نی نیهای تو تلویزیون هم میگی نی نی )....دا(به معنی دالی)جیز.........
2 دی 1392

یلدای 92

اینم از اولین شب یلدایی که خانواده 3 نفریمون کنار هم جشن گرفتیم و کلی بهمون خوش گذشت :   ...
1 دی 1392

جشن تولد 1 سالگی

تولد 1 سالگی باراد با تم جنگل: ردپا:     عدد 1:     ریسه عکس (11 ماهگرد):     ریسه هپی برت دی:     ریسه عکس:   عدد 1:   میز گیفت(برای مهمونهای عزیزم):         میز شام:                       رقص چاقو :     باراد و نصفه بابایی:   باراد و دوستان:         ...
17 آذر 1392

1 سالگی

بلاخره پسرکم روز تولدت رسید و تو 1 ساله شدی....9/9/91 قشنگترین روز زندگی من بود وقتی تو رو در آغوش گرفتم و لحظه لحظه اون روز توی ذهنم برای ابد ثبت شده.این 1 سال برام خیلی زود گذشت انقدر زود که هنوز باور ندارم که تو 1 ساله شدی و فکر میکنم همون نوزاد کوچولویی هستی که توی بیمارستان توی اتاق عمل بهم نشونش دادند و گفتند اینم پسرت مامان......چه روز خوبی بود. میدونی همه این خاطره های قشنگ این 1 سال مدیون خوبی تو هستم پسرکم.میدونی چرا؟آخه تو انقدر آقا وآروم و صبوری که حد نداره انقدر مهربونی انقدر خوبی که گاهی باورم نمیشه که خدا منو لایق مادری تو دونسته.ازت ممنونم عشق کوچولوی من.دوست دارم بی نهایت......     پسرکم با وزن 9700 و قد 78...
8 آذر 1392