13 بدر
پسملی عید اولین سال حضورت تو دنیا با یه رسم قشنگ به اسم ١٣ بدر تموم شد.امروز که روز طبیعته همه خانواده ها به جاهای سرسبز مثل باغ و دشت و پارک و ... میرند و نحسی١٣رو (طبق یه باور قدیمی)تو بیرون از خونه در میکنند.
اما ما امسال کنار خانواده بابایی بودیم و همونطور که آغاز عید با اونا جشن گرفتیم پایانشم با اونها بودیم آش رشته خوردیم سبزه گره زدیم و خوش گذروندیم(آخه به خاطر هوا و فصل گرده افشانی گلها ترسیدیم که بریم باغ تا تو مریض نشی)
به هر حال عید ٩٢ تموم شد و یک اتفاق بد هممونو ناراحت کرد و اونم فوت مامان خاله سمیرا (زندایی مرزبان)بود که خیلی تنها و گناه یروز ٨ فروردین تو بیمارستان فوت کرد خیلی دلمون براش سوخت و بیشتر برای سمیرا که ٥ ماهه نینی تو دلشه و استرسی که بهش وارد شد ممکنه دخترشو ناراحت کرده باشه.زن دایی هنوز تورو ندیده بود و قرار بود فردای اون روزی که فوت کرد بریم عید دیدنی خونشون اما قسمت نشد......آخه خیلی منو تورو دوست داشت و تو زمان بارداریم همیشه بهم راهنمایی میکرد که چجوری بخوابم و بلند بشم که تو اذیت نشی.کلی همیشه قربون صدقم میرفت و.....هنوز صداش و اون لهجه شیرین شمالیش تو گوشمه.....خدا رحمتشون کنه