بارادباراد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه سن داره

پسمل قشنگ من و بابایی

دوستهای مامان شبنم

1392/8/6 17:14
نویسنده : شبنم
329 بازدید
اشتراک گذاری

جوجو کوچولو این ماه (یعنی 10 ماهگی شما)پراز اتفاقهای قشنگ بود برای مامانیاونم دیدن 5 تا از دوستهای دوران دبیرستانم بود که تو فیس بوک همدیگرو پیدا کردیمو بعد از 15 سال خونه خاله سمیه همدیگرو دیدیم و چه حس قشنگی بود دوباره جوونی کردن دوباره برگشتن به همه اون روزهای پرخاطره......اکثرشون همون سالهای بعداز مدرسه ازدواج کرده بودن و بچه های بزرگی داشتن و تو فسقلیترینشون بودی......خاله سمیه هم زحمت کشیدو یه سکه بهت کادو داد دستش درد نکنه.

 

دومین اتفاق جذاب تولد خاله حمیده دوست نینی سایتیم بود که خونشون دعوت شدیمو (بعداز تولد الینا جون که همدیگرو دیده بودیم دیگه همدیگرو ندیدیم)کلی بهمون خوش گذشت و تو هم دوستات امیر سام و پارسا شایلین دیدی کلی باهم بازی کردید.

(متاسفانه به دلیل ورجه وورجه کردن بسیار شماها عکس با کیفیتتری در دسترس نیست)

 

سومین اتفاق هیجان انگیز این ماه دیدن استاد دانشگاهم بود (متاسفانه تو مراسم ختم یه مرد خوبو مهربون که خاطره کودکیم باهاش هنوز زندست...روحت شاد صادق عموی عزیز)استادی که تمام واحدهای درسیمو با اون 20 گرفته بود و بهترین استاد زندگیم بودو خیلی دوسش داشتم همیشه دلم میخواست دوباره ببنمش و خوشبختانه این بار دیدمش ایشونم 2 تا پسر خوشگل و ناز داره و با دیدنت کلی خوشحال شد ......خلاصه اون روز درسته که مراسم چهلم بابایی مرتضی بود و سوم صادق عمو و بسیار غم انگیز اما یه پایان عالی داشت که هنوز حس شیرینش منو به وجد میاره.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)