بارادباراد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

پسمل قشنگ من و بابایی

پسرم 2 ساله شد....

1393/10/3 19:45
نویسنده : شبنم
596 بازدید
اشتراک گذاری

قشنگ مامانی تولدت مبارک تو الان یه مرد کوچولویی که نصف قلبمو مال خودت کردی و همه زندگیمو درگیر خواستنت9 آذر 93 دومین سالگرد بهترین اتفاق زندگیم یعنی به دنیا اومدن تو عین برق و باد اومد و گذشت و متاسفانه چون یه اتفاق پراسترس برامون افتاده بود نشد برات یه جشن واقعی بگیرم اما روز تولدت منو بابایی بردیمت شهربازی کوروش و کلی بازی کردی حتی با کشتن چندتا قورباغه با پتک(خودت به تنهایی)6 تا تیکت بردی و کلی خانوادگی کیف کردیم اخرشم یه شام تپل خوردیم و اومدیم خونه توی راه هر چی چشم انداختم تا یه قنادی پیدا کنم هیج جا باز نبود تا بتونم کیک بخرم و تو شمع دومین سال تولدتو فوت کنی واسه همین(به قول بابایی من خجسته)چون شدیدا اعتقاد دارم که باید شکوه تولد با فوت کردن شمع و ارزوهای همراه باهاش صورت بگیره ،از خلاقیتم استفاده کردمو با تنها چیزهاایی که تو ماشین داشتیم (یه بیسکوییت رنگارنگ و یه بسته کبریت)2 تا کبریت روی بیسکوییت گذاشتمو روشنشون کردم و جای تو آرزو کردم و خودت فوتشون کردی و واست آهنگ تولد خوندم و تو باهام همراهی کردی البته به زبون خودت(عاشق شمع فوت کردنی و هرجا عکس کیک میبینی یا شمع میبینی شروع میکنی به خوندن تبلد تبلد)..............بابایی هم با یه نگاه عاقل اندر سفیهی نگام میکرد که بیا و ببین.خلاصه اینکه نذاشتم روز تولدت بدون شمع فوت کردن بگذره.زیبابغل

 

 

 

 

 

اما ..دومین تولدت شب یلدا بود که خاله پگاه و خاله سمرا اینا اومدن خونمونو یه کیک خوشمزه اوردن و با آندیا و پارلا یه جشن کوچولو گرفتیم و اینم شد دومین تولد 2 سالگیت اما واقعیتر با کیک و کادو و بادکنک و نی نی و از همه مهمتر شمع.

 

 

 

 

 

پ.ن:

اتفاق پراسترس آذر ماهمون عمل قلب باز آقا جون بود که درست روز قبل از تولد تو انجام شد و 1 ماهی تا اومدن به خونه و مرخص شدنشون از بیمارستان سخترین روزهای امسالمونو رقم زد واسه همین هیچ کدوممون دل و دماغ جشن گرفتنون نداشتیم......خداروشکر که الان آقاجون خوب شدن و اومدن خونه..ایشالله که سالهای سال کنار مامانجون سالم و سلامت زندگی کنند و بزرگ شدن تو نوه های دیگشونو ببیند.........آمین

 

 

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان نسا
3 دی 93 20:05
آفرین به مامان خلاق تولدت مبارک عزیزم مرسی عزیزم
باباعلی
4 دی 93 2:28
انشاا.. جشن دامادیش ... ممنونم