بارادباراد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

پسمل قشنگ من و بابایی

خلاقیتهای 19 ماهگی

1393/5/9 0:45
نویسنده : شبنم
352 بازدید
اشتراک گذاری

فسقلی شیرین من عاشق اداهاتم نمیدونی چقدر بامزه شدی هرکار میکنیم سریع تقلید میکنی...از سکسکه کردن که خیلی بامزه صدای سکسکه درمیاری تا خوابیدن با صدای خروپف (البته اینو از بابایی یاد گرفتیااا) 2 تا بالش میاری یکیشو میذاری زیر سرت یکی دیگشم میندازی روت و صدای خروپف درمیاری...........(الهی قربونت برم جوجممممممممممم)جدیدا هرچیزیو میخوای میگی اینو و به اون چیزی که میخوای اشاره میکنی،تا هاپو میبینی میگی هاپ و دوست داری بری سمتشون.جوجو یا چیزای عجیب هم که میبینی میگی اوه ه هم چنان عاشق بچه هایی و تا میبینیشون میپری بغلشون.

یه چیز بامزه هم برات بگم اونم کشف سایته...گیج اولین باری که سایتو رو زمین دیدی جیغ کشیدی و ترسیدی و فرار کردی اومدی بغلم منم که دیدم اینجوریه بردم و با سایت کلی بازی کردیم براش دست تکون دادیم از روش رد شدم و کلی خندیدیم از اون به بعد هروقت سایتو رو دیوار میبینی میگی اوه ه و براش دست تکون میدی و بای بای میکنی(خلاصه اونم شد دوست خیالی تو)

جدیدا یکم ترسو شدی و حس ترس کشف کردی ،اگه تاریک باشه میترسی و فرار میکنی از صداهای بلندو یهویی میترسی و جیغ میکشی تنها تو اتاقت نمیمونی و کافیه منو نبینی کلی گریه میکنی ،شلنگ برمیداری و تو بالکن آب بازی میکنی رایت اب هم تو دستت و خونرو ابیاری میکنی..............کلی هم کوه نورد شدی عاشق بالا رفتن از هر منطقه مرتفعی از میز تلویزیون گرفته تا صندلی و دراور و ....

 

 

راستی یه اتفاق بامزه:

برات نوشته بودم که حدودا 2 ماه پیش وقتی با دختر همسایه پایینی بازی میکردی و اومدی بغلش کنی پرت شدید رو زمین و سر اون طفل معصوم خورد زمین و من موندم با یه عالمه عذاب وجدان.......حالا بامزگی داستان اینجاست که دوباره چندروزه پیش دیدیمش اولش یکم باهم بازی کردید اما موقع رفتن ،آوا خانم اومد و یه جیغ بلند کشیدو دستتو چنگ انداختو رفت تو هم اولش بغض کردی بعد انقدر گریه کردی که نگو....منم فکر نمکردم چیز خاصی شده باشه اما بعد که دستتو نگاه کردم دیدم جای 2 تا ناخن عمیق رودستت زخم شده و یکم خون میاد زخمش هم تا چندروز موندو هنوز بعد 2 هفته یکم جاش مونده اینو گفتم تا ببنی عدالت خدا چه زود انجام میشه (حتی تو کارهای ناخواسته و سهوی)فقط خوبی ماجرا این بود که دیگه عذاب وجدان اونروزی که تو اوارو انداختی روزمین برام از بین رفت.

یه چیز جالب دیگه هم علاقه عجیبی که به فیلمهایی که تو این 1 سال و نیم ازت گرفتیم داریم مدتها میشینی و با دیدن اونا سرگرم میشی با اون بخشهایی که داری نا نای میکنی میرقصی، با اونجاهایی که میخندی،میخندی و .....

تو این ماه برای اولین باربا مامانجون و آقاجون و دایی مصطفی و محمدرضا امازاده داود رفتیم وبه تو هم کلی خوش گذشت ،فکر میکنم یکی از هیجان انگیزترین روزهای این چندوقته اخیرت بود چون کلی بازی کردی و بهت  خوش گذشت واسه مرغ و خروسها کلی هیجان از خودت نشون دادی و جیغ زدی تو حرمم بردمت و چون اولین بارت بود از خدا خواستم بهت سلامتی بده و یه عالمه دعاهای دیگه.

 

 

 

 

 

 

پسرکم ممکنه تا چندوقتی نتونم وبلاگتو آپ کنم آخه اسباب کشی داریم و ازین خونه میریم و ممکنه تا چندوقت اینترنت نداشته باشیم .داستان رفتنمون هم یکم غم انگیزه واسه همین دوست ندارم برات بنویسم.

دوست دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نی نی عکس
22 شهریور 93 14:59
ماشاالله چه نی نی نازی از بچه ها و نی نی های خوشگل تان عکس بگیرید و برای ما ارسال کنید. ما ضمن نمایش عکس ها در سایت، به آن ها جایزه می دهیم www.niniaxs.ir